روز نهم
ابوالفضل العباس(ع) ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگترین یار و یاور حسین(ع) بود.
عباس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد، این اخلاق نیک او را بهترین الگوی ادب کرد.
پرچمدار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاعترین افراد لشگر میسپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لبهای خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
خاندان حضرت عباس (ع)
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود كه امیرالمومنین از برادرش عقیل، كه به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست كرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری كند و عقیل، فاطمه كلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری كرد و ازدواج صورت گرفت.
در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس(ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر كلبی و كنیه اش (ام البنین) بود. عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
دوران كودكی حضرت ابوالفضل العباس (ع)
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثیر مىنهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مىبرد. حضرت در باره تكامل و پویایى فرزندش فرمود: « همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مىگیرد، از من معارف فرا گرفت.»
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اى پاك و مبارك براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصیرت آمیز خود آینده عباس را نظاره مىكرد، با لبخندى رضایت آمیز، اشك غم از دیدگان جارى مىكرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مىپرسید، مىفرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)
1- قمر بنی هاشم
بهرهمندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى ایشان
2- باب الحوائج
كریمى از دودمان كریمان كه چون حاجتمندى سوى او روى كند، خواسته هایش را برآورده مىسازد.
3- طیار
بیانگر مقام و عظمت حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.
4- الشهید
شهادت، كه نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد.
5- سقا
دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت آور آبرسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.
6- عبد صالح
لقبى كه حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد «السلام علیك ایها العبد الصالح» «سلام بر تو، اى بنده صالح خدا»
7- سپه سالار
صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.
8- پرچمدار و علمدار
یادآور دلاوى و حفظ لشكر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.
امان نامه شمر به حضرت ابوالفضل و بردارانش
صدایی از پشت خیمههای امام حسین(ع) به گوش رسید. صدای ابلیس، صدای وسواس خنّاس، صدای «شمر» كه میگفت: «خواهر زادگانِ ما كجایند؟» او اباالفضل و سه برادرش را صدا ميزد. برای آنان امان نامه آورده بود.
حضرت عباس(ع) ابتدا اعتنایی نكرد و گوش به آن صدا نسپرد، چون صاحب صدا و هدف او را ميدانست. امام حسین(ع) فرمود: برادرم عباس، هر چند او فاسق است، ولی جوابش را بده و ببین چه كار دارد.
عباس همراه سه برادر دیگرش از خیمه بیرون آمدند. شمر امان نامهای را كه از ابن زیاد، والی كوفه، برای آنان گرفته بود به عباس عرضه كرد و گفت: اگر دست از حسین بكشید و به سوی ما بیایید جانتان در امان خواهد بود.
عباس، خشمگین از این همه گستاخی و پررویی، نگاهی غضب آلود به شمر افكند و بر سرش فریاد كشید و گفتند: « نفرین و خشم و لعنت خدا بر تو و بر امان تو، آیا از ما ميخواهی كه دست از یاری شریفترین مجاهد راه خدا، حسین پسر فاطمه برداریم و او را تنها گذاریم و طوق اطاعت و فرمانبرداری لعینان و فرومایگان را به گردن افكنیم؟ آیا برای ما امان ميآوری درحالی كه پسر رسول خدا را امانی نیست؟»
آن تبهكار سرافكنده و ناكام بازگشت. شمر ميخواست با جذب عباس، ضمن آن كه ضربهای به سپاه حسین بن علی(ع) ميزند، جبهه كوفه را هم تقویت كند. بی شك، عباس دلیرمردی جنگاور بود و مظهر خشم علی(ع)، حضورش در میان اصحاب سیدالشهدا بسیار با اهمیت و مایه قوّت قلب آنان بود. امّا دشمنان حق و پیروان باطل، همیشه نادان وكوردلند. مگر عباس در این لحظههای سرنوشت ساز و در آستانه شهادتی شكوهمند، فرزند فاطمه را تنها میگذارد و خود را از یك سعادت ابدی محروم ميسازد.
به ميدان رفتن و چگونگی شهادت حضرت ابوالفضل(ع)
روز عاشورا، سه برادر ديگر عباس پيش از او به شهادت رسيدند. وقتى علمدار كربلا از امام حسين(ع) اذن ميدان طلبيد امام فرمود: «حال که عازم میدان جنگ هستی برای این کودکان آبی بیاور که از تشنگی بیتاب گردیدهاند.» حضرت مشک را بر دوش گرفت و عازم فرات شد. چون شیری غران وارد شریعه فرات شد. آبی بر کف گرفت ولی با خود گفت سوگند به خدا از آب ننوشم تا فرزندان برادرم را سیراب نمایم. مشک را پر از آب نمود و به طرف خیمهها راند در این وقت کمانداران راه را بر او بستند و حضرت را به صورت گرداگرد محاصره کردند، حضرت حمله میکرد و در هر حمله تعدادی را به درک واصل مینمود، ناگاه یزید بن رُقاد جَهنَی یا به روایتی زید بن ورقا به اتفاق حکیم بن طفیل که پشت نخل کمین کرده بودند بیرون آمدند و ضربتی به حضرت زدند و دست راست او را قطع کردند. حضرت مشک را با دست چپ گرفته و به نبرد ادامه داد تا اینکه دست چپ حضرت نیز ضربه سنگینی خورده و قطع شد، پرچم را به سینه چسبانید و مشک را به دندان گرفت.
به دستور فرماندهی سپاه کوفه، تیراندازان شروع به پرتاب تیر کردند، تیری به مشک اصابت کرده و آن را سوراخ نموده و آب آن ریخت و تیری بر چشم حضرت نشست. حضرت میکوشید تیر را از چشم بیرون آورد ولی نتوانست در این موقع عمود آهنینی بر سر مبارک فرود آمد و تا پایین ابروان را شکافت، طاقت آن قمر منیر تمام شده و از اسب بر زمین افتاد و برادرش را با این جمله صدا کردند و گفتند: «برادرم برادرت را دریاب»
گویند که حضرت عباس(ع) همیشه امام حسین(ع) را از باب ادب با عنوان «سیدی»، «مولای» خطاب می کرد و در بارهی وی عنوان برادر را به کار نمی برد؛ زیرا مادر خود را هم طراز مادر امام حسین(ع) نمیدید لیکن در آن لحظه آن حضرت را برادر خطاب کرد. یکی از اهل نظر راز این خطاب را میگوید که هنگام واژگون شدن از اسب فاطمه زهرا(ع) در برابرم حاضر شد و با حالتی اندوهگین گفتند: «اه پسرم عباس» وقتی زهرا(ع) پسرم خطابشان کردند، ایشان هم حسین(ع) را برادر صدا کردند.
شهادت حضرت عباس(ع)، براى امام حسين بسيار ناگوار و شكننده بود. جمله پر سوز امام، وقتى كه به بالين عباس رسيد،اين بود: « اكنون كمرم شكست و چاره و تدبیرم گسست»
پيكر آن حضرت، كنار «نهر علقمه» ماند. سيد الشهدا به سوى خيمه آمد و شهادت او را به اهل بيت خبر داد. هنگام دفن شهداى كربلا نيز، در همان محل دفن شد.
روستاي مسك از روستاهاي خراسان جنوبي شهرستان درميان بخش میاندشت ميباشد. فاصله تا مركز استان 70km مي باشد .

